دلم می خواست همه چیز را درباره خدا بدانم
در جست و جوی خدا ، به سراغ نشانه های او در میان آفریده هایش رفتم.

از خودم پرسیدم « راستی خدا صبح ها چه کار می کند؟‌ »
احساس کردم که پاسخم در لا به لای بوی شبنم صبحگاهی چمن زار به مشامم می رسد.

به این فکر کردم که « خدا شب ها کجاست؟ »
و چیزی که احساس کردم ، راحتی و آرامش خوابم بود.

از خودم پرسیدم « آیا خدا لطیف است؟‌ »
و پرواز پروانه ای را در آسمان دیدم.

از خودم پرسیدم « آیا خدا قدرتمند است؟ »
صدای غرش امواج اقیانوس در گوشم پیچید.

به این فکر کردم که « وقتی خدا لبخند می زند ، دنیا چگونه می شود؟ »
همان موقع چشمم به برف هایی افتاد که زیر تابش نور خورشید می درخشیدند.

دلم می خواست بدانم « آیا خدا موسیقی را دوست دارد؟ »
صدایی را شنیدم که در یک غروب تابستانی از سوی برکه می آمد.

از خودم پرسیدم « آیا خدا هنر را دوست دارد؟ »
تارهایی را دیدم که عنکبوتی در زیر زمین خانه مان تنیده بود.

دلم می خواست بدانم « خدا چه رنگ هایی را دوست دارد؟ »
با بچه هایی دوست شدم که هر کدام از یک نژاد بودند و پوستشان به یک رنگ بود : سفید ، سیاه ، زرد ، سرخ ...

به این فکر کردم که « خدا قد انسانها را در چه اندازه هایی آفریده است؟ »
دختر بچه ای کنار من بود ؛ سرش را بالا آورد و به من لبخند زد.

به این فکر کردم که آیا « انسان هایی که خدا آفریده ، به یکدیگر وفا دارند؟ »
دوستم به من اعتماد کرد و رازی را با من در میان گذاشت.

از خودم پرسیدم « آیا خدا برای ما ارزشی قائل است؟ »
پسر بچه ای مداد شمعی هایش را با من قسمت کرد.

به این فکر کردم که « عشق خدا ، چه احساسی را در من ایجاد می کند؟ »
مادربزرگم ، دست هایش را باز کرد و من را در آغوش گرم خود گرفت.

دلم می خواست بدانم که « خدا دوست دارد به چه جاهایی سر بزند؟ »
احساس کردم کسی در خانه ی قلبم را می زند.

حالا هر وقت می خواهم خدا را پیدا کنم ، دقیقا می دانم کجا دنبالشم بگردم ...

به دنبال خدا - ویرجینیا ال کرول - عطر خدا www.atrekhoda.com

بخشی از کتاب "دلم می خواست همه چیز را درباره خدا بدانم"
نویسنده  : ویرجیـنیا . ال . کرول
مترجم : آذر رضایی


***

آیه مرتبط :

قرآن کریم / سوره حدید / آیه 3
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ  وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
اوست همه اوّل و آخر هستی و پیدا و پنهان. و او به همه امور عالم داناست.