شیطان از انتشار لیلی می ترسد
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن.
شیطان غرور داشت، سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی گِل است.
خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم.
شیطان سجده نکرد ...
سرکشی کرد و رانده شد؛ و کینه لیلی را به دل گرفت ...

شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو کند و تا واپسین روز حیات فرصت خواست.
خدا مهلتش داد ...
اما گفت: نمی توانی، هرگز نمی توانی!
لیلی دردانه من است. قلبش چراغ من است و دستش در دست من ...
گمراهی اش را نمی توانی! حتی تا واپسین روز حیات ...

شیطان می داند لیلی همان است که از فرشته بالاتر می رود
و می کوشد بال لیلی را زخمی کند
.
عمریست شیطان گرداگرد لیلی می گردد.
دستهایش پر از حقارت است و وسوسه
او بدنامی لیلی را می خواهد. بهانه ی بودنش تنها همین است.

می خواهد قصه لیلی را به بی راهه کشد.
نام لیلی، رنج شیطان است.
شیطان از انتشار لیلی می ترسد.
لیلی عشق است ... و شیطان از عشق واهمه دارد ...


از کتاب "لیلی نام تمام دختران زمین است" عرفان نظرآهاری


شیطان و لیلی - عطر خدا www.atrekhoda.com