خدای من
- خدای من،هر صبح،فرصت دوباره زندگی را در گوشم زمزمه میکند،تا به پاس شکر،راز و نیازش کنم و باهم نظاره گر طلوع آفتاب زندگی باشیم.
- خدای من هر شب،کنارم سر بر بالش نهاده ولی تا صبح نمیخوابد تا من در آرامش وجودش بخوابم.
- خدای من زمان دلتنگیم،قاصدکی از راهی دور از برابر چشمانم میگذراند تا بفهماند او هم دلتنگ من است.
- اشکهایم را که اولین بار،زمان دیدن تولد کودکی،ناغافل سرازیر شد،قاصر از توصیف قدرتش به یاد دارم.
- لبخند خدای من زشت را زیبا میکند و زخم دلها را درمان میکند و امید ناامیدان میشود.
- خدای من،در این شلوغی شهر،گه گاهی،با آواز خوش پرنده ای بر لب پنجره اتاقم،آهنگ امید را مینوازد.
- خدای من نشان داد با بوسه زدن کودکی بر دستانم،در ازای کشیدن نقاشی برای معصومیتش،نقاشیهایم را دوست دارد.
- لبخند رنگین کمان هزار رنگ خدا به بهای تشکر از بارش ابرها را دوست دارم.
- خدای من تنها کسیست که بی غرور،هم قامت تمام انسانها کنارشان می ایستد... چه فرقی میکند،من کوتاه باشم یا بلند.
- خدایا لایقم کن تا وفایم را در لحظه مرگم با بخشش زندگی دوباره به انسانهای منتظر نفس با اهدای جوارحم ثابت کنم.
- خدای من همانست که هر لحظه اراده کنم،بدون منتظر گذاردنم یا منت نهادنم،با من سخن میگوید.
- خدای من عشقش را به مادرم داد تا با وجود بیماری و خستگی،می بافد برایم ژاکتی.
- خدای من عاشق مهمانی رفتن است،بیشتر دوست دارد مهمان دلهایی شود که در خانه شان بازست،و با چشمان گریان در چارچوب در منتظر اویند.