کسی که امام حسین علیه السلام به او گفت "التماس دعا"
انسان روح دارد و روح نیز لذّتهایی دارد و لذّت روح، رابطه با خداست. دو رکعت نماز در دل شب و نماز اول وقت. اگر مثلاً به سلمان فارسی بگویند تمام دنیا از تو و نماز اول وقت نخوان، او حاضر نیست؛ و ما سراغ داریم افرادی را که جداً چنین هستند. اگر یک شب نماز شبشان تعطیل شود، مثل اینست که بچّهاش مرده باشد. دیدیم و شنیدیم که جداً راجع به مستحبات چنین هستند، چه رسد به واجبات.
![حضرت زینب](http://img1.tebyan.net/big/1392/02/86901702282133194142245131846621098176.jpg)
زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» در این مسافرت و حتی در شام عاشورا، نماز شبش تعطیل نشد. اگر این لذّت روحی نبود و اگر ارزش این لذّت از دنیا و آنچه در دنیاست، در پیش زینب بالاتر نبود، چه قدرتی میخواهد در شام عاشورا با داغ شش برادر و آن صحنه عاشورا و اسارت زینب در زیر دست درندهها، در پشت دروازه کوفه نماز شب بخواند و در خرابه شام نماز شب بخواند!
اگر به راستی انسان برسد به آنجا که امام حسین«سلاماللهعلیه» به او بگوید: التماس دعا، این از این نماز قدرت میگیرد. امام حسین«سلاماللهعلیه» وقتی برای وداع آمده بودند و میخواستند خداحافظی کنند، حرف آخرشان با زینب این بود که زینبم! التماس دعا در نماز شبهایت.
این سرّی بین امام حسین«سلاماللهعلیه» و بین حضرت زینب«سلاماللهعلیها» است. چیزهایی است که ما خیلی درکش را نداریم و قرآن میفرماید: وارد شو و درک پیدا کن و راجع به معنویات، فهم و شعور پیدا کن. تاریخ زینب را بخوان. این مسافرت کربلا خیلی مشکل بوده؛ از نظر جسمی تحمّلش مشکل بوده است، اما نه تنها نماز اول وقت زینب، بلکه نماز شبش در این مسافرت ترک نشده است. در همان شام عاشورا که بچهها دربهدر بیابانها بودند، اول نماز مغرب و عشا را خواند و بعد با ام کلثوم متفرق در بیابانها شد تا بچّهها را پیدا کند و بعد دو داغ هم روی داغ برایش جلو آمد و وقتی از بچهها استراحت پیدا کرد، موقع نماز شب آمد نزد امام چهارم و نماز را نشسته خواند که امام سجاد«سلاماللهعلیه» اعتراض کرد و فرمود عزیزم ندیده بودم نماز شبت را نشسته بخوانی و زینب مظلومه فرمودند: میخواستم ایستاده بخوانم، اما زانوهایم تاب ایستادن نداشت. انسان خلق شده برای اینکه اینگونه لذّتها را بچشد و اینگونه لذّتها را ببرد. لذا نماز برایش یک مکالمه و معاشقه میشود. وقتی حمد و سوره میخواند، توجه دارد و مییابد و میشنود که خدا با او حرف میزند. برای اینکه حمد و سوره کلام الله است و این کلام الله را میخواند، یعنی خدا با زبان این با این حرف میزند. حال این اگر فهم و شعور داشته باشد، لذّت خیلی بالاست.
امام حسین«سلاماللهعلیه» وقتی برای وداع آمده بودند و میخواستند خداحافظی کنند، حرف آخرشان با زینب این بود که زینبم! التماس دعا در نماز شبهایت
به عنوان مثال اگر یک بزرگی به شما تلفن کند، این خاطره عجیبی برای شما میشود و هرکجا نشستید این خاطره را تعریف میکنید. حال خدا در روز پنج مرتبه با شما حرف میزند، اما ما گوش شنوا نداریم. البته به قول مثنوی گوش حیوانی داریم، اما گوش دل و گوش انسان میخواهد. که خلق شده برای اینکه این گوش را پیدا کند و صدای خدا را بیابد. بعد هم میگوییم «سبحان ربی العظیم و بحمده و سبحان ربی الاعلی و بحمده» و این با خدا حرف میزند و اگر به راستی توجه داشته باشد، توجه خدا را مییابد.
قرآن میفرماید: نمیتوانی اینها را درک کنی، مگر اینکه به آن برسی:
«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ،فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ »[1]
هستند افرادی که در دل شب پشت پا به رختخواب میزنند و مناجات آنها شروع میشود و گاهی رحمت و گاهی خشوع و بالاخره آن مقام رحمت و مقام عظمت تو را مییابند.
قرآن میفرماید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[2]
ما این انسان را خلق کردهایم برای اینکه عبادت کند. این لذّت بهشت نیست؛ بلکه بهشت معمولی برای طبقه اول همان خورد و خوراکهاست، اما در بهشت، عبادت و خضوع و خشوع است؛ یعنی همینطور که اینجا رابطه هست، در آنجا رابطه بالاتر است.
ما باید بیفتیم در معنویات و امام حسین«سلاماللهعلیه» را از این نظر هم بشناسیم. همه شما برایش گریه کردید که امام حسین«سلاماللهعلیه» در روز عاشورا برافروخته در گودال قتلگاه میگفتند «رضا برضائک، صبراً علی بلائک، لامعبود سواک، رضی الله، رضانا اهل البیت». همه اینها عبادت است و مقام وصول و شهود است. یعنی ما یک قطره از دریای معنویت امام حسین«سلاماللهعلیه» را پیدا کنیم و دو رکعت نماز صبح برایمان خیلی ارزش داشته باشد. این نماز شب که قرآن میفرماید: مقام محمود به تو میدهم، یعنی میرسی به آنجا که نماز شب بالاترین لذّت برای تو میشود و خواب، میرود:
«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»[3]
اگر یک بزرگی به شما تلفن کند، این خاطره عجیبی برای شما میشود و هرکجا نشستید این خاطره را تعریف میکنید. حال خدا در روز پنج مرتبه با شما حرف میزند، اما ما گوش شنوا نداریم
هیچکس نمیتواند درک کند ولو اینکه اهل دل باشد:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»[4]
همچنین راجع به قسم دوم عبادت یعنی قانون مواسات. یعنی ما باید برسیم به جایی که خودمحور و خودخور و خودخواه مثل حیوانها نباشیم. حیوانها خودخور و خودمحور هستند و به فکر خودشان یا خود و بچهشان هستند. اما انسان قانون مواسات دارد و معنایش اینست که همینطور که خودش بخورد، لذّت میبرد اگر به دیگران بخوراند، لذّتش بالاتر است.
شیعه آنست که : «یحب لنفسه ما یحبّ لغیره و یکره لنفسه، ما یکره لغیره»،[5]دوست دارد که دیگران در رفاه و آسایش باشند. به همین مقدار که وقتی گرسنه است، غذا میخورد، لاأقل به همین اندازه به فکر دیگران باشد و دیگران را سیر کند و از سیر کردن آنها لذّت ببرد. و این لذّت دوم بالاتر از لذّت اول است.
سوره هل اتی برای همین نازل شده که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» یعنی پنج تن آل عبا، روزه بودند و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» خود افطاری آنها را تهیه کرده بود و یک نان جو بود، اما نخوردند: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[6]
ما برای این خلق شدهایم که مثلاً یک نفر فقیر در شهرمان نباشد و الاّ شیعه حسابی نیستیم.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بارها روی منبر میفرمودند: «مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمُورِ المُسلمینَ فَلَیسَ بِمُسلمٍ»[7]
اگر کسی خودخواه و خودمحور باشد و به فکر خودش و دختر و پسر خودش باشد و این طرف و آن طرف بزند که پسرش را زن دهد و دخترش را شوهر دهد و جهیزیه تهیه کند. این خوب است اما دوش به دوش این باید به فکر دخترها و پسرهای مردم باشیم و الاّ مسلمان نیستیم. شیعه امیرالمومنین نمیشود به فکر دختر و پسر خودش و به فکر زندگی خودش باشد و دیگران در سختی و مشقت باشند.
امیرالمومنین«سلاماللهعلیه» به شما شیعیان میفرماید:
«أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[8] ؛ کمکم کنید و به هراندازه که میتوانید کمک به دیگران کنید و این کمک به امیرالمومنین است.
پی نوشت ها :
[1]. السجدة، 16و17: «پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مىخوانند، و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند. هیچ کس نمىداند چه چیز از آنچه روشنىبخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام مىدادند براى آنان پنهان شده است.»
[2]. الذاریات، 56: «و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.»
[3]. السجدة، 16: «پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مىگردد.»
[4]. السجدة، 17: «هیچ کس نمىداند چه چیز از آنچه روشنىبخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام مىدادند براى آنان پنهان شده است.»
[5]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص161 تا 211 و ص 635 تا 672.
[6]. الانسان، 8: «و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مىدادند.»
[7]. الکافی، ج 2، ص 163.
[8]. نهج البلاغه، نامه 45.
منبع: تلخیص درس اخلاق آیت الله مظاهری-سایت تبیان